مرجع فایل - قابل ویرایش )
تعداد صفحه : 26
مقدمه: روشني گل در برابر تاريخ مرغ قرار گرفته است از همين جا مي توان درباره ي سهراب سپهري آغاز سخن كرد.الدار شاعر فرانسوي وضع هنرمندان را به وضع برادران بيناي قرون وسطي تشبيه كرده است.اينان مردان بودند كه با زنان كور ازدواج كرده بودند.شاعر مي گويد هنرمندان - كه بينا هستند- همسر همگان كورند.مي كوشند براي ديگران چيزهايي را توصيف كنند كه آنان نمي بينند يا نديده اند. اما روشني گل ،به روشني زندگي،خيره كننده و گاه كور كننده است.به رنگها،پهنه ها و فضاهايي پخش مي شود و در چشمان هنرمند پاشيده مي شود.دلهره ي او را صد چندان ميكند،قلم مويش را مي لرزاند و گاه به زانويش در مي آورد.در ساعات آخر زندگيش ون گك فقط خورشيد مي ديد.خورشيد و آفتاب گردان و زمين و زمان دور(چرخش)سرش چرخيد و سرانجام روشني خيره كننده ي زندگي او را از پاي درآورد. اين كشمكشها بارها تجديد شد و بارها باز تجديد خواهد شد.زندگي به اندازه اي فراوان و گوناگون و بي كران است كه نمي توان آن را باز نمود.رنج و درد و كشمكش از همين جا آغاز مي شود و به همين جا نيز پايان مي يابد.اصل ديدن است و چگونه ديدن .همه ي مكتبهاي هنري نيز سرانجام به اين اصل باز مي گردد.زيرا نقاش مي كوشد كه ببيند و بيشتر و بهتر ببيند.اين قشنگي هرگز فرو نمي نشيند زيرا زندگي بي كران و ريشه هاي ديد بيبشمار است.تا كجا اين ديد مي تواند يك جانبه و بي پروا باشد و آيا ميان ديوانگي مرزي هست؟به سختي مي توان پاسخ داد.مرزي نبوده و نيست.مرز خود مائيم،قراردادهاي ماست،اگر نه همه چيز در هم مي آيند و خدا مي داند آيا واقعيت همين آشفتگيهاست يا نظم هاي بظاهر خردمندانه. پرده اي ما را از ديدن باز ميدارد.بي گمان پرده اي هست .
قسمتی از محتوی متن پروژه میباشد که به صورت نمونه ، بعد از پرداخت آنلاین در فروشگاه فایل آنی فایل را دانلود نمایید .
« پرداخت آنلاین و دانلود در قسمت پایین »
مبلغ قابل پرداخت 11,200 تومان